تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 | 2:07 AM | نویسنده : نوشین


سالی
       نوروز
            همراهِ به‌درکوبی‌ مردانی
سنگینی‌ بارِ سال‌هاشان بر دوش:
تا لاله‌ی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوع‌اش را
و تاقچه‌ی گناه
                 دیگر بار
با احساسِ کتاب‌های ممنوع
تقدیس شود.
 
در معبرِ قتلِ عام
شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه‌های بسته
                   به‌ناگاه
                           فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
              از دریچه‌ها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
                 به خنده باز خواهد شد
و بهار
      در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
               پیش‌باز خواهد شد.
 
سالی
        آری
بی‌گاهان
نوروز
      چنین
           آغاز خواهد شد.





امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 188
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 12 اسفند 1394 | 4:02 AM | نویسنده : نوشین

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 202
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 12 اسفند 1394 | 3:57 AM | نویسنده : نوشین

من این نیستم .
یعنی میتونم تضمین بدم تا چند سال پیش من این نبودم 
نمیدونم کجا تو کدوم جاده خودمو جا گذاشتم 
که الان هر آینه ای رو میگردم اونیو که میخوام نمیبینم 
من تموم راه ها رو برگشتم 
تموم جاده هایی که رفته بودم 
سطر به سطر کتابایی که بزرگم کردن
سکانس سکانس فیلمایی که تکونم دادن
تو هیچ کدوم نبودم .
هیچ کس منو ندیده بود 
هیچ کس دنبالم نمیگشت 
آدم گم نشده رو که تو روزنامه آگهی نمیدن ...

بدتر از غربت تو وطن میدونی چیه؟ 
با خودت غریبه باشی ...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 181
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 | 4:30 PM | نویسنده : نوشین

آدم همیشه باید طوری حرف بزنه، طوری بنویسه، طوری راه بره که اگه یه روزی ازش در مورد این کارها سوال شد بتونه جواب بده، 

اگه واقعا حساب و کتابی در کار باشه پس وای به حال این آدما که راحت دارن سر مردم رو  با نوشته هاشون، با حرفاشون و با ظاهرسازی کلاه میذارن،

وای به حال اونایی که به اسم خدمت به خلق به جیب گشاد خودشون خدمت کردن و حق مردم رو به راحتی پایمال کردن، 

وای به حال آدم بی سوادی که ادعای فهم و شعور کرده و با دور زدن این و اون خودشو وارد سیستم کرده و همه رو آلوده کرده، 

وای به حال ما که همینطور ساکت نشستیم و سرمون رو مثل کبک کردیم زیر برف...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 215
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 | 4:23 PM | نویسنده : نوشین

میروم دلمردگیها را ز سر بیرون کنم

گر فلک با من نشازد چرخ را وارون کنم

 

یعنی میشه این شروع یه تغییر جدید باشه؟؟



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 188
برچسب ها :

تاريخ : شنبه 10 بهمن 1394 | 0:21 AM | نویسنده : نوشین

همه ش گریه زاری

همه ش بیقراری

عجب روزگاری

نه روز جدیدی

نه صبح سپیدی

همه ش ناامیدی

تا چشمامو بستم یه گوشه نشستم

خودم رو میبینم که تنها و خسته م

گذشتم گذشته نه آینده ای نیست

دیگه روی لبهام گل خنده ای نیست

میخوام با همین روزگارم بسازم

نباید نباید خودم رو ببازم

دلم گریه میخواد

منو برده از یاد

نمیاد نمیاد

نمیاد نمیاد

دلو برده دیگه

دلم مرده دیگه 

کم آورده دیگه

کم آورده دیگه

 



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 188
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 5 بهمن 1394 | 4:16 AM | نویسنده : نوشین

هر وقت کسی مخاطب قرارم می دهد و می گوید:

" تو بهترینی، فوق العاده ای، خوش به حال اطرافیانت..."

صدایی آشنا در من زمزمه میکند:

"جدی نگیر...

تو همانی هستی که...

یکی...

روزی...

جایی...

تو را نخواست...

برای هیچ وقت...!"



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 158
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 9 دی 1394 | 6:08 AM | نویسنده : نوشین

...

اسطوره های خائن
در لا به لای تاریخ
خوابند عین کفتار
سیگار پشت سیگار
عکس تو بود و قصه
قاب تو بود و انکار
کوبیدمش به دیوار
سیگار پشت سیگار

...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 184
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1394 | 5:01 AM | نویسنده : نوشین

دیگر همانند گذشته دلتنگت نمی شوم...

حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم...

در تمام جملاتی که نام تو در آن ها جاری ست چشمانم پر نمی شود...

تقویم روزهای نیامدنت را دور انداخته ام...

کمی خسته ام...کمی شکسته...کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است...

اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته ام...

و اگر کسی حالم را بپرسد...تنها میگویم: خوبم...

اما مضطربم...

فراموش کردن تو علیرغم اینکه میلیون ها بار به حافظه ام سر میزنم و نمی توانم چهره ات را به خاطر بیاورم من را می ترساند...

دیگر آمدنت را انتظار نمیکشم...

حتی دیگر از خواسته ام برای آمدنت گذشته ام...

اینکه از حال و روزت باخبر باشم دیگر برایم مهم نیست...

بعضی وقت ها به یادت می افتم...

با خود می گویم: به من چه! درد من برای من کافی ست...

آیا به نبودنت عادت کرده ام....

از خیال بودنت گذشته ام...

مضطربم...

اگر عاشق کسی دیگر شوم باور کن آن روز تا آخر عمر تو را نخواهم بخشید...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 147
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1394 | 4:47 AM | نویسنده : نوشین

امسال هم یلدای من با جای خالی تو گذشت...

بی رحم تر از همیشه...

طولانی تر...

سیاه تر...

و چقدر ساده بودم که سعی میکردم فراموشت کنم...

 



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 151
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 13 فروردين 1394 | 2:56 AM | نویسنده : نوشین

سکوت

سکوت

سکوت

بهتر نبود از اول لال به دنیا میومدم؟؟؟؟؟

 


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 284
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 5 فروردين 1394 | 3:44 AM | نویسنده : نوشین

نفسهام به شماره افتاده...

 



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 269
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 3 فروردين 1394 | 0:53 AM | نویسنده : نوشین

Trust is like a paper

once it's crumpled

it can't be perfect

AGAIN



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 362
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 3 فروردين 1394 | 0:46 AM | نویسنده : نوشین

آدم های ساده 

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می ورزند

ساده می مانند

اما سخت دل می کنند

آن وقت که دل می کنند جان می دهند

سخت می شکنند

سخت فراموش می کنند

آدم های ساده



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 258
برچسب ها :

تاريخ : يکشنبه 2 فروردين 1394 | 10:09 PM | نویسنده : نوشین

دوست داشتم امسال متفاوت بود

دوست داشتم الان از حال و هوای تازه ای می نوشتم

ولی باز هم همه چیز مثل قبله

باز هم تکرار سال های قبله

هیچی تغییر نکرد

حداقل روز اول که همون همیشگی بود

پر از خستگی

و تنهایی...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 233
برچسب ها :